بی ستاره

بچّه های بی پناه انقلاب/اجتماع بی ستارگان/بچّه های خوب/ بچّه های ناب/تیم سرفراز عاشقان/مشتشان تمام پُر/دستشان تهی!

بی ستاره

بچّه های بی پناه انقلاب/اجتماع بی ستارگان/بچّه های خوب/ بچّه های ناب/تیم سرفراز عاشقان/مشتشان تمام پُر/دستشان تهی!

تساهل و تسامح تا مغز استخوان!

در حاشیه ی اکران مستند «میراث آلبرتا» در دانشگاه شریف در روز 12 اردیبهشت، در جلسه ی پرسش و پاسخ بعد از فیلم حرف های یکی از دانشجوها قابل توجّه و درخور تأمل بود.

داستان مربوط به این قسمت از فیلم بود که راوی با یکی از دانشجویان مهاجرت کرده صحبت می کرد.دانشجوی مذکور در بخشی از حرف هایش گفت دو سوم از دانشجویان ایرانی که در آن جا تحصیل می کنند غیر مذهبی هستند و غیر مذهبی را این گونه معرّفی کرد که معادل آن در دختران کنار گذاشتن حجاب بود.

پس از پایان فیلم یکی از دانشجویان که برای نقد پای تریبون آمده بود، معترض شد که چرا در فیلم این طور گفته شده که هر کسی حجاب ندارد غیر مذهبی است، شاید طرف حجاب نداشته باشد ولی قلباً اسلام داشته باشد! قضیه وقتی جالب تر شد که گوینده در ادامه به این نکته هم اشاره کرد که ممکن است من هم به خارج بروم و چادر و حجابم را لازم باشد کنار بگذارم ولی در درونم مذهبی و مسلمان باشم!1 جالب تر این بود که گوینده یک خانم محجبه بود! حال ممکن است که بگوییم احتمالاً این اشتباه برای این خانم رخ داده است که ایشان افرادی را که در خارج کشف حجاب کرده اند را با افرادی که در جامعه ی خودمان احیاناً کمی روسریشان عقب و جلو می شود اشتباه گرفته اند(!) ولی این حرف از یک دانشجوی محجبه واقعاً می تواند زنگ خطری برای انقلاب باشد. زنگ خطر شیوع تساهل و تسامح دینی! چیزی که این روزها ممکن است زیاد با آن رو به رو شویم.

اگر به پیرامون خود دقّت کنیم حتماً امثال این جملات را شنیده ایم که : مهم نیست حالا ما به احکام زیاد پایبند باشیم؛ مهم این است که دلمان پاک باشد! ما باید در درون اسلامی باشیم! آیا خدا به نماز ما احتیاج دارد؟ ما قلباً خدا را قبول داشته باشیم و آدم خوبی باشیم کافی است! و ...

نکته ی حائز اهمیت این است که روز به روز متأسفانه این حرفا در جامعه بیش تر می شود و این خود به عدم پایبندی به دستورات دینی که غالباً در راه صلاح جامعه هستند، لطمه می زند. امروزه کم نیستند کسانی که می بینیمشان که کوچکترین پایبندی ای به احکام دینی ندارند ولی خود را در درون و قلباً(!) مسلمان آن هم از نوع «وَجَبَت لهم الجنّة»(!) می دانند و جالب تر این که کسانی را که مقیّد به احکام دینی هستند عقب افتاده و سطحی نگر می دانند!

این روند دقیقاً یک چیز را به ارمغان می آورند و آن چیزی جز یک دین ذهنی که فقط ما به ازای درونی دارد و هیچ گونه ما به ازای بیرونی و اثری بر زندگی آدمی ندارد، نیست. ارمغانی که دین کاربردی برای زندگی اجتماعی و حتّی فردی انسان را کاملاً کنار زده و از دین یک چیز ذهنی که فقط به درد تمدّد اعصاب(!) و آرامش روح و روان(!) می خورد و در یک کلام یک یوگای اسلامی(!!!)  می سازد. دینی که هیچ معیار ارزیابی ندارد و در چنین نظامی هر کسی هر کاری که می خواهد می کند در حالی که کاملاً دین دار است! دینی که فقط از آن جزئی به نام درونیات و اخلاق معاشرت باقی مانده. دینی که دیگر تکلیف گرا نیست و فقط یک مفهوم انتزاعی است که برای خالی نبودن عریضه یدک کشیده می شود! متأسفانه امروز جریان تساهل و تسامح در حال ریشه دواندن در بین دانش آموزان دبیرستانی ماست و این یعنی تأثیر مستقیم روی نسل فردا! و طلیعه های چنین نسلی از گوشه و کنار رخ می نمایانند که اگر تدبیری برای مقابله با آن اندیشیده نشود ممکن است بسیار خطرناک باشد.

 

پی نوشت : 

1- نقل قول غیر مستقیم!

نظرات 2 + ارسال نظر
میخوام اسم نگم دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:39 ق.ظ

سلام

میشه یه کم بیشتر در مورد این معضل توضیح بدین
منظورم باز کردن این موضوعه که چرا احکام باید دقیقا رعایت شوند؟
( کلا من مشکلی با این بحث ندارم که واجبه خدا پیغمبر گفته پس باید ( باید باید باید ) انجام بدیم )
میخوام یه کم از لحاظ فلسفه‎‌ی احکام بحث را باز کنید

منتظرم در همین جا

ممنون از نظرتون
معضل این جا خودنمایی می کنه که اگه ما بخوایم به بهانه ی این که ایمان قلبیه و ... و بنابراین اجرای احکام دینی ضرورتی نداره و لازم نیست حتماً انجام بدیم و میشه برخیش رو انجام نداد(مثلاً در این جا به حجاب اشاره شد)، کم کم ضرورت اجرای احکام دین از بین میره و نتیجه این میشه که یه دین برا ما میمونه که هیچ تکلیف خاصی نداره و همه چی حواله ی به دل پاک میشه!
دین قراره یه برنامه ی زندگی باشه. خوب اگه احکامی( یه سری باید و نباید) نباشه دیگه چه برنامه ایه؟ شیر بی یال و دم و اشکم که دید ...
نکته ی دیگه که باید اشاره کنم اینه که دین مثل یه پازل میمونه و هر چیزی توی این پازل یه نقش داره و ما نمی تونیم چیزی از اون رو کنار بگذاریم. دل پاک به جای خودش، ایمان قلبی به جای خودش، احکام به جای خودش، نمود ظاهری دین هم به جای خودش و ... . هر کدوم از این قطعات نباشه پازل ما کامل نیست.
اگه ناقص توضیح دادم یا اشکالی هست اطلاع بدید :)

میخوام اسم نگم چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:15 ب.ظ

نه هنوز به نظرم کامل نیست!!!
یعنی یه طورایی میلنگه!

نقطه ی ابهام و سؤالتون رو واضح تر بپرسید تا اگه تونستم جواب بدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد