بی ستاره

بچّه های بی پناه انقلاب/اجتماع بی ستارگان/بچّه های خوب/ بچّه های ناب/تیم سرفراز عاشقان/مشتشان تمام پُر/دستشان تهی!

بی ستاره

بچّه های بی پناه انقلاب/اجتماع بی ستارگان/بچّه های خوب/ بچّه های ناب/تیم سرفراز عاشقان/مشتشان تمام پُر/دستشان تهی!

تلویزیون در خدمت خوشی!

در بررسی برخی از پدیده های جدید که حاصل تمدن جدید غرب و پیش رفت تکنولوژی است، یکی از فاکتورهایی که خیلی می تواند کمک کند، کمک گرفتن از گزاره های موجود در تاریخ غرب و بررسی پدیده ی مورد نظر از گذرگاه تاریخ تمدن است. یکی از این پدیده ها پدیده ای به نام تلویزیون که با توجه به پیشینه ی تاریخی غرب می توان تا حدودی کارکرد آن را بررسی کرد.

وقتی به تاریخ غرب نگاه می کنیم نوعی به اصطلاح اصلت تفریح رایج را در جوامع غربی مشاهده می کنیم. جایی که دوره های تمدّنی به شکوفایی می رسد، ماحصل آن برای جامعه، گرایش به خوش گذرانی و به نوعی مطرح شدن شدن تفریحات مختلف است. وقتی در زمان باستان به تمدریالن یونان نگاه می کنیم، می بینیم که در این تمدّن، هر چه این تمدّن شکوفاتر شده و رشد می کند، گرایش به تفریحات و ابداع و برگزاری انواع مختلف تفریحات دیده می شود. در اوج این بخش از تاریخ که متعاقب فتوحات اسکندر و قدرت غالب جهانی شدن یونان می رسد، این مسئله ی سرگرمی و خوش گذرانی جلوه ی بیش تری پیدا می کند. در این دوره با توجه به گسترش قلمرو زیر دست تمدن یونان و افزایش دارایی های یونانی ها و نیز با توجه به گسترش برده داری، مردم آزاد عموماً کار زیادی نداشته و کارها عمدتاً بر عهده ی بردگان بوده و مردم نیز در این شرایط روی به تفریحات مختلف و کارهایی از این دست می آورند. تفریحاتی مثل اجرا و تماشای تئاتر در این دوره نمودی خاص داشته و یا مثلاً بازی های ورزشی مختلف که سرآمد آن ها مسابقات جامعی بوده که هر چهار سال یک بار و به مدت 5 روز در دشت المپیا برگزار می شده است. پس از دوره ی یونان و وقتی که غرب وارد تمدّن روم می شود، با اوج گیری این تمدّن نیز در دوران شکوفایی آن شاهد حالتی افراطی در تفریح و خوشگذرانی در بین مردم آن هستیم(بیش تر طبقه ی اشراف). گرایش به تفریحات و سرگرمی آن قدر در این دوران شیوع یافته و جزء لاینفک زندگی رومیان می شود و آن قدر روی به تفریحات مختلف و از حد گذراندن این موضوع هستیم که یکی از تفریحات ویژه ی این دوران نبردهایی گلادیاتورها بوده و رومیان از این تفریح استقبال زیادی می کنند. به نظر می رسد که گرایش به تفریح و خوش گذرانی و بحث هوس رانی و پیروی افراطی از لذایذ دنیایی، بیش تر ناشی از این عامل باشد که اعتقاد خاصی به زندگی بعد از مرگ و حیاتی دیگر و ... وجود نداشته و زندگی در همین چند دهه زندگی همین دنیا خلاصه می شده. از این رو تمام آرمان و زندگی انسان در این دنیا این می شود که این چند دهه را به بهترین نحوه و در خوشی و آسایش بگذراند. فارغ از تمدن باستانی غرب در همین تمدن مدرن نیز می بینیم که در جایی که کشوری مثل آمریکا به عنوان نماد برجسته ی این تمدن تشکیل شده و وقتی به اوج شکوفای می رسد، ماحصل این تمدن ایجاد شهری به نام لاس وگاس است که بنای چنین شهری بر خوش گذاری و عیش و خوشی بنیان نهاده شده و حضور در این شهر برای مردم به حالتی آرمانی بدل شده و نوعی هدف را در ذهن انسان ها برای رسیدن به آن رغم می زند. در واقع در این تمدن جدید غرب نیز رد پای اصالت یافتن تفریح و خوش گذرانی و آسایش های سطحی زندگی دیده می شود. در واقع این تمدن غرب بشر را به سمت موضوع راحتی ها و سرگرمی های مختلف سوق می دهد.

با توجه به مطالبی که در باب دوره های تمدنی غرب و نوعی اصالت خوش گذرانی و تفریح  که در آن ها مشاهده می شود، اگر به پدیده ای مثل تلویزیون نیز بنگریم، می توانین چنین کارکردی را نیز برای تلویزیون جزو اصلی ترین کارکردهای آن تصور کنیم. تلویزیونی که در واقع میوه ی همین تمدّن محسوب می شود. در واقع این نکته قابل بیان است که وقتی تفریحات و سرگرمی نوعی آرمان در زندگی غربی محسوب شده، دور از انتظار نیست که تکنولوژی حاصل از این تمدن نیز ابزاری در همین جهت باشد. در واقع این ادعا مطرح می شود که تلویزیون علی رغم کارکردهای مختلف و اثرات گوناگون در جهت تأثیرگداری بر مخاطبان، رسالتی از جنس سرخوشی و خوش گذرانی و ... برای مخاطبان دربردارد. این که استفاده از این وسیله و نیز امکانات جانبی آن مثل دستگاه پخش فیلم و ... انسان را در جهت خش بودن و تفریح و گذران وقت رهنمون می شود. این ادعا با توجه به این مطرح است که عموم برنامه ی تلویزیون ماهیت سرگرمی داشته و فرهنگ همراه ان نیز نوعی فرهنگی راحت طلبی  و سرخوشی است(حالتی را تصور کنید که عموم مردم در هنگام تماشای تلویزیون در حالت استراحت و لم دادن هستند.). تلویزیون دارای مخاطب عام بوده و حرفی که می زند به نوعی همه فهم و آسان فهم بوده و از طریق تصویر با مخاطبی که در شرایط استراحت و حضور در خانه و یا اتاق خود است، ارتباط برقرار می کند. با این شرایط و ساختار خاص تلویزیون معمولاً تصاویری که از دنیا و نیز چیزهای مختلف نمایش می دهد، تصاویری تقلیل یافته و ساده شده است که این نوع انتقال پیام نیاز به تفکر زیاد و دقت در دریافت پیام را در خود نداشته و پیام به صورت بسته ای آماده برای مخاطب فرستاده می شود و همین سادگی ارزش مطالبی را هم که از تلویزیون بیان می شود تقلیل داده و در سطح یک پیام سرگرم کننده تقلیل می دهد. همین امر مخاطب به مخطب را به سمت نوعی سرخوشی سوق داده و تلویزیون جنبه ی عمومی سرگرم سازی را برای مخاطب پوشش می دهد.با توجه به مطالب گفته شده این عنوان که عنوان یکی از کتاب های «نیل پستمن» هست، برای کارکرد تلویزیون عنوان برازنده ای باشد :                                                 «زندگی در عیش، مردن در خوشی» 

نظرات 3 + ارسال نظر
بـه هـمین سادگی چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:27 ق.ظ http://alirezarezagholikhani.mihanblog.com

سلام
وبت خیلی قشنگه میدونستی
اینم یه آهنگ پیشواز واسه دوست گلم
*777*4*2211470#

سلام
ممنون

غفاری جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:00 ب.ظ

احمدی روشن ها در راهند ...
.
.
ممنون از قلم زیباتون
حفظک الله

حسین فرقانی یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:03 ب.ظ

سلام

فقط در مورد این بخش خیلی خیلی کوچیک از متنت: «تلویزیون دارای مخاطب عام بوده و حرفی که می زند به نوعی همه فهم و آسان فهم بوده و از طریق تصویر با مخاطبی که در شرایط استراحت و حضور در خانه و یا اتاق خود است، ارتباط برقرار می کند. با این شرایط و ساختار خاص تلویزیون معمولاً تصاویری که از دنیا و نیز چیزهای مختلف نمایش می دهد، تصاویری تقلیل یافته و ساده شده است که این نوع انتقال پیام نیاز به تفکر زیاد و دقت در دریافت پیام را در خود نداشته و پیام به صورت بسته ای آماده برای مخاطب فرستاده می شود و همین سادگی ارزش مطالبی را هم که از تلویزیون بیان می شود تقلیل داده و در سطح یک پیام سرگرم کننده تقلیل می دهد.»

به نظرم «سادگی و آسان فهم بودن» پیام دلیل بر این نمیشه که هدف از اون پیام «سرگرم کنندگی و تفریح» باشه. چون خدا هم قرآن رو آسان فهم قرار داده، ولی در عین حال دارای لایه های مختلف: «وَلَقَدْ یَسَّرْ‌نَا الْقُرْ‌آنَ لِلذِّکْرِ‌ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ‌» (17 قمر) و شاید با الهام گرفتن از قرآن، یک خصوصیت رسانه باید این باشه که پیامش رو ساده فهم و در عین حال دارای لایه های مختلف ارائه بده (شاید). اما اگه منظورت اینه که «آسان فهم» بودن نتیجه «سرگرم کننده بودن» هست، گزاره ات درسته.

ممنون که نظر دادی.
نکته ای که فقط اشاره می کنم اینه که بیش تر تکیه روی اون هست بحث تقلیل مفاهیم هست. یه چیز دیگه هم بحث روی آسان فهمیدن منظور بیش تر حول اینه که پیام خیلی ساده میشه و یه چیز خیلی دم دستی رو میتونه منتقل کنه. بحث روی قدرت انتقال مفاهیم نیست، بحث روی خود ساختار مفهومه که چیز ساده ایه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد